Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-02@15:23:33 GMT

ماجرای انحراف یک سازمان

تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۸۷۱۱۰

شاکری فروردین ۵۹ همراه شهید بروجردی در غرب مسئولیت آموزش نیرو‌های نظامی را به‌عهده داشت، وقتی که می‌خواست یک مین ضدنفر را باز کند از ناحیه دو دست و دو چشم مجروح شد. 

وی پس از نایل شدن به جانبازی در مسئولیت‌های پژوهشی و مشاوره در بنیاد جانبازان، ایفای وظیفه کرد. داوری بخش فیلمنامه جشنوارة فیلم وحدت، افتتاح دفتر هنر و ادبیات سازمان بسیج دانشجویی، برگزاری چند دوره کارگاه داستان نویسی و تولید، عضویت در شورای طرح و برنامه گروه معارف شبکه دو، اطاق فکر برنامه دیروز، امروز و فردا در شبکه سه و اطاق فکر شبکه قرآن سیما و همچنین شورای راهبردی مرکز سیمافیلم برای کارشناسی طرح‌ها و فیلمنامه‌ها و ارزیابی برنامه‌های تولیدی، حضور در کمیسیون چاپ و نشر بنیاد شهید و عضویت در دوره چهارم شورای شهر تهران از جمله مسئولیت‌های مجتبی شاکری بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



کتاب «مجتبی» که خاطرات اوست، چندی پیش به بازار نشر وارد شد. به همین بهانه در مورد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چگونه نهادی بود؟ 

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گروه‌های مبارز مسلمان به صورت جدا از هم علیه رژیم پهلوی به مبارزه مشغول بودند. هفت گروه فلاح، فلق، منصورون، توحیدی بدر، توحیدی صف، موحدین و امت واحده که (البته برخی از این‌ها نامی قبل از انقلاب نداشتند و پس از بهمن ۵۷ اسمی برای خود انتخاب کردند)، سازمان مجاهدین انقلاب را شکل دادند. گروه فلاح در دماوند فعال بودند و افرادی مانند آقایان نوروزی و الویری فعالیت داشتند. گروه فلق خارج از ایران فعالیت داشت و از اعضای فعال آن آقایان حسن واعظی و تاج‌زاده بودند. گروه منصورون که آقایان محسن رضایی، ذوالقدر و روح‌الامین در آنجا فعال بودند. گروه توحیدی بدر از بچه‌های شهرری که آقایان فدایی، علی‌عسگری و اسلامی مهر فعال بودند. موحدین از بچه‌های کرمان که آقای رشیدی‌فر کار‌هایی در آنجا انجام می‌دادند. گروه امت واحده که در زندان شکل گرفت و محوریت آن گروه هم با بهزاد نبوی و قدیانی بود. 

قاعدتاً در کار تشکیلاتی مباحث عقیدتی، فرهنگی، امنیتی، نظامی و... وجود دارد. چون این گروه‌ها با رژیم شاه مبارزه می‌کردند و باید در زمینه‌های مختلف اطلاعات و فعالیت می‌داشتند. آن روز‌ها گروه‌های مارکسیستی و التقاطی با هر تنوعی که داشتند به همین صورت فعالیت می‌کردند. آشنایی با مباحث تشکیلاتی، رعایت مسائل امنیتی، جذب هواداران و شورای مرکزی استان و ساختار سازماندهی از مهمترین اصولی بود که در گروه‌ها صورت می‌گرفت. 

آنچه که موجب شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد، ضرورتی بود که بزرگان انقلاب و به خصوص با دید عمیق و هوشمندانه شهید مطهری، آیت‌الله مهدوی کنی و شهید آیت‌الله بهشتی شکل گرفت. این بزرگان از قبل پیروزی انقلاب اسلامی به این نتیجه رسیده بودند که برای انسجام نیرو‌های انقلاب باید تدبیری صورت بگیرد و تشکیلاتی پدید بیاید. شاید حدود هفدهم بهمن بود که یک گردهمایی بین نمایندگان این هفت گروه برای جمع‌بندی راجع به این پیشنهاد برگزار شد. چون هنوز حکومتی به صورت رسمی شکل نگرفته بود و سازماندهی نداشتیم، تمام نیاز‌هایی که انقلاب داشت را باید این تشکیلات جدید پاسخگو می‌بود. مثلا در مسائل امنیتی که بالاخره هر حاکمیت سیاسی به آن نیاز دارد، چون تشکیلات منسجم وجود نداشت باید همین تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی این کار را انجام می‌داد. توطئه‌هایی که ضدانقلاب چه از جنس سلطنت‌طلب، مارکسیست‌ها، التقاطیون و ... انجام می‌دادند باید یک جایی رصد و مقابله می‌کردند تا خطری متوجه انقلاب نشود. به همین دلیل در آرم سازمان مجاهدین انقلاب نمادهای، چون سلاح، جهانی بودن، قلم، عقیده نشان داده شد که نشان‌دهندة ابعاد مختلف سازمان مجاهدین انقلاب است. 

سازمان چه زمانی اعلام موجودیت کرد؟

در ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ در دانشگاه تهران بیانیه اعلام موجودیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رسما قرائت شد. آن روز جلسه وزین و پر شوری برگزار شد و حتی به عنوان همراهی با فلسطینی‌ها آقای هانی‌الحسن به جلسه دعوت و بعد از قرائت بیانیه، اولین سخنران ایشان بود. 

فعالیت سازمان در ابعاد مختلف تشخیص بزرگان انقلاب بود یا هفت گروه خودشان به نتیجه رسیده بودند که در زمینه‌های مختلف فعالیت داشته باشند؟ 

در جلساتی که بزرگان انقلاب اسلامی با هم داشتند و موضوعاتی که شهید مطهری در مورد مشکلاتی که انقلاب‌های سراسر دنیا با آن روبرو بودند، نتیجه این شده بود که سازمانی شکل بگیرد تا بار انقلاب را به دوش بکشد، چون آن زمان سپاه پاسداران هنوز شکل نگرفته بود، کمیته‌های انقلاب اسلامی نظم و نسق جدی نداشت، دستگاه‌های اطلاعاتی آماده به کاری نداشتیم که با توطئه‌گران مقابله کنند. پس سازمانی باید شکل می‌گرفت که جنبه‌های عقیدتی، امنیتی، نظامی، سیاسی، اطلاعاتی و در خدمت رهبری بودن که بسیار امر مهمی بود را داشته باشد. این مطالبی بود که هم در استدلالات آیت‌الله مطهری و هم در مباحثی که ۷ گروه با هم داشتند ابعاد ریزتر، عملیاتی‌تر و اقدامی‌تر در آنجا مورد بحث قرار گرفت و در همان بیانیه‌ای ابتدایی قرائت شد. 

با توجه به حضور اعضای این هفت گروه در زندان شاه، شناختی نسبت به هم داشتید. مثلا می‌دانستید که آقای بهزاد نبوی در گروهی فعالیت داشته که مسئولیت آن را مصطفی شعاعیان برعهده داشته است. چگونه این توافق صورت گرفت که با این گونه افراد در زیر نام سازمان فعالیت داشته باشید؟

جریان‌های مختلفی در جامعه ما حضور داشتند، اعم از ملی‌گراها، مارکسیست‌ها، التقاطییون، متحجرین و ... عاملی که توانست همة این جریانات و گروه‌ها را غربال کند، اندیشة مستحکم امام خمینی بود. خورشید اندیشة با تابیدن بر این جریان‌ها، ظرفیت آن‌ها را مشخص کرد. شاید اگر اندیشة امام نبود، ما عمق تفکر ملی‌گرایی، مارکسیستی، مجاهدین خلق، تفکر فرقان و ... را به راحتی درک نمی‌کردیم یا در بحث تحجر و آخوند‌های درباری که امام بار‌ها به این قشر پرداخته‌اند و در صحیفة نور به چاپ رسیده است؛ لذا ما در جریان انقلاب با طلوع یک خورشیدی به نام اندیشة امام مواجه بودیم و اندیشة ایشان یک غربالگری انجام داد. البته بزرگانی هم که سرامدان ادارة عقیدتی و ابعاد راهبردی انقلاب بودند، اظهار نظر می‌کردند. اینقدر این قضایا مهم بود که شهید مطهری و شهید بهشتی حتی برای حفاظت از امام که از پاریس تشریف می‌آورند، در آنجا هم این دقت‌ها را داشتند که جریانات منحرف مانند سازمان مجاهدین خلق مسئولیت کار را به عهده نگیرند که بعداً برای خودشان یک رزومه‌ای درست بکنند. این تصمیم‌گیری‌های ریز و دقیق است که شورای انقلاب داشت و یا نفوذی که نهضت آزادی می‌خواست در محل استقرار امام در مدرسة علوی و رفاه داشته باشند، اما شهید مطهری مانع این کار شدند و کار به گروه توحیدی صف سپرده شد. کار‌های پاسازی و ایجاد نهاد‌های انقلابی هم به دیگر گروه‌ها سپرده شد. اما اینکه در بین این گروه‌ها مباحث عقیدتی- سیاسی حل شده بود؟ به طور طبیعی به تدریج وقتی نظام در حال تبدیل به یک نهاد پایدار و مستقر می‌شود، ابعادش مختلف مشخص می‌شود و می‌بینیم از همان ابتدا ریزش‌ها و رویش‌ها وجود داشته است. کسانی که به قصد مصادره کردن انقلاب به رهبری امام آمدند، بعد‌ها دیدند که خواسته‌شان عملی نمی‌شود. برای نمونه مخالفت کردن جبهة ملی با لایحة قصاص که امام تشر سنگینی به آن‌ها زدند و واژة مرتد برای آن‌ها به کار بردند. یا در مورد جریان انجمن حجتیه هم می‌بینید که کسانی که انقلابی بودند و کسانی که نبودند، با شاخص انقلاب اسلامی جدا شدند. انقلاب اسلامی آنچنان شاخص‌ها را دقیق به مردم معرفی کرد که این جریان‌ها و گروه‌ها دیدند برایشان امکان‌پذیر نیست این غربالگری را انجام بدهند. 

در مورد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم این هفت گروه کلیات انقلاب اسلامی را قبول داشتند. امام را به عنوان رهبر این انقلاب پذیرفته بودند. امر و نهی رهبری را بر خودشان اولی می‌دانستند. امام را فقیهی می‌دانستند که، ولی جامعه و فصل‌الخطاب تمام نظرات است؛ لذا با همین اعتقاد با یکدیگر در قالب کار تشکیلاتی به دلیل ضرورت‌هایی که در مسائل امنیتی، اطلاعاتی، اداری، نظامی و... شرکت کردند. بعد‌ها که کار جلوتر رفت، به دلیل مشغله‌های زیاد امام خمینی برای گرفتن کسب مجوز از ایشان در موارد احکام و مجوز‌های دیگر قرار بر این شد نماینده‌ای را برای حضور در سازمان انتخاب کنند. چهره‌هایی پیشنهاد شد که امام، حضرت آیت‌الله راستی کاشانی را قبول کردند. تنها سازمانی که آن روز‌ها نمایندة، ولی فقیه داشت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که منشأ بسیاری از برکات، گشایش‌ها، مجوز‌ها و کار‌های غربالگری شد. همین موضوع موجب شد که کسانی نمایندگی، ولی فقیه را برنتابند و از مجموعه جدا شدند.

بحث‌های اختلاف نظر قبل از حضور آیت‌الله راستی کاشانی صورت گرفت یا بعد از حضور ایشان؟ 

تمام این دوستانی که به عنوان این ۷ گروه حضور داشتند، مطالعات و تجربیات عملی در یکسری قضایا داشتند. در بین دوستان وقتی موضوعاتی مطرح می‌شد، موجب می‌گردید نظرات‌شان از عمق باورهاشان بجوشد و معلوم شود که درون آن‌ها چه خبر است. در کار تشکیلاتی، هفت گروهی که با هم قبلاً ارتباطی نداشتند، حالا گرد هم جمع شدند و می‌خواهند یک کار تشکیلاتی فشرده، دقیق و عمیق تحت نظر اندیشه‌ای به نام ولایت فقیه انجام دهند. از سوی دیگر ابعاد وجودی نظریة ولایت فقیه، هنوز اینقدر در جامعه باز نشده بود که در قالب یک نظام حکومتی در ابعاد مختلف تجربه کرده باشد. به همین دلیل مقداری که انقلاب پیش می‌رفت و با این مسائل مواجه می‌شدیم، نیاز بود که با هم بحث و نظریه‌پردازی کنیم تا شیوه‌ها و مدل‌های عملیاتی و برنامه‌ای را رقم بزنیم و به یک مسیر صحیح در راستای اندیشة انقلابی امام برسیم. 

موارد اختلافی بیشتر حول چه محوری بود؟

مثلا تصور کنید بین مذهبی‌ها بحث جایگاه شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی در مشروطیت خیلی مطرح بود. این را کسی باید مشخص می‌کرد. این از همان موارد غربالگری است. یا مثلا در مورد روز کارگر که سازمان می‌خواست راجع به آن بیانیه بدهد، در دو راهی گیر کرد از یک طرف طرح مباحث اقتصادی نشأت‌گرفته از فقه پویای امام و از سوی دیگر نظریه‌پردازی‌های مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها. خب این موضوعات کجا باید داوری می‌شد؟ درسته که شما بیانیة روز کارگر می‌دهید، اما از چه چیزی و چه مکتبی تجلیل می‌کنید؟ این نیازمند بود که آن نظریة غربالگری بشود. 

مباحثی که راجع به نهضت ملی شدن نفت و قضایای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی مطرح می‌شد. به امروز نگاه نکنید که جملات واضح و روشنی از امام و مقام معظم رهبری در این زمینه وجود دارد که آمریکایی‌ها کلاه سر مصدق گذاشتند. خب این‌ها نیاز به غربالگری داشت. یا در مورد دکتر شریعتی که بچه‌های خارج از کشور و نیرو‌هایی که در داخل فعال بودند، مباحثی در سالگشت ایشان مطرح شد. نوع مطالبی که در آن بیانیه که به صورت جزوه، چاپ شد، کجا باید مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت؟ چون بالاخره در بعضی موارد نظریاتی که شریعتی راجع به فقه و اسلام می‌داد، بحث زر و زور و تزویر، وجه مالک و ملک و ملا یا تیغ و تسبیح و طلا که یک عده این بحث‌ها را ابزاری کرده بودند تا بین نیرو‌های انقلاب شکاف ایجاد کنند. در حالی که شریعتی قصدش این نبود. خب حالا برای اولین سالگرد شریعتی پس از پیروزی انقلاب باید بیانیه صادر شود. چه کسانی باید این مواضع را تبیین کنند؟ خب این‌ها کار فنی، دقیق و سختی بود. اینکه آیا این غربالگری یک باره اتفاق افتاد؟ قطعاً نه. به تناسب موضوعات بحث ریزش‌ها و رویش‌ها صورت می‌گرفت. در همین هفت گروه افرادی حضور داشتند که برای تبیین این موارد شب و روز نداشتند. اما کار به یک نقطه رسید که احساس کردند دیگر نمی‌توانند این همراهی را داشته باشند.

این عدم همراهی را الان نمونة جدیدش را در برخی افراد می‌بینید که به جایی رسیدند که اصل انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و در واقع اسلامی بودن جامعه را دچار تردید شدند و می‌گویند قید اسلامی برای جمهوری اسلامی اضافی است. در ایران باید یک جمهوری عرفی مانند همة عرف‌های دنیا بوجود بیاید. رگه‌های ظریف‌تر و پنهان‌تر در همان روز‌های شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب کاملا روشن بود. این مسئله نشان دهنده تدبیر و عمق نگاه آیت‌الله راستی را نشان می‌دهد که در جدا کردن سره از ناسره چقدر ایشان دقیق بود.

با توجه به شناختی که نسبت به برخی اعضای گروه‌ها در زندان‌های قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتاده بود. برای نمونه می‌دانستید که اعضای گروه امت واحده چگونه فکر و عمل می‌کنند. اما ما شاهد هستیم که مسئولیت رده بالای سازمان به اعضای همین گروه و امثالهم سپرده می‌شود. دلیل این اتفاق چیست؟ 

اولاً ریزش‌ها و رویش‌ها تنها مخصوص اعضای گروه امت واحده نبود، در گروه‌های دیگر هم اتفاق افتاد. منتها، چون اعضای این گروه در زندان مراوده و مطالعات مشترک داشتند و هم به لحاظ علقه‌ها و رفتار‌ها به هم گره خورده بود، به طور طبیعی با یکدیگر هماهنگ بودند. این تفاوت می‌کند با گروه‌های دیگری که جمع‌بندی راجع به مسائل اعتقادی و مبنایی نداشتند و تازه می‌خواستند کاری را انجام بدهند. نکته دیگر اینکه در ابتدای انقلاب تفکر نیرو‌های انقلابی به این صورت بود که افراد یک مقدار حیا داشتند و از جنبه اینکه ریا نشود و کار‌ها و ضرورت‌های دیگر انقلاب هم وجود دارد و ما در سازمان متوقف نشویم مانند شهید بروجردی که ضرورت دید باید در کردستان با ضدانقلاب رودررو شود، برخی از دوستان می‌گفتند حالا یک سری از نیرو‌ها هستند که پا پیش گذاشته‌اند و می‌خواهند سازمان را اداره کنند، پس به حضور ما نیاز نیست، به همین دلیل مشغول کار‌های جهادی، برون‌مرزی و کار‌های مختلفی را انجام می‌دادند. 

در کار تشکیلاتی، برتری‌های خبری، اطلاعاتی، مطالعاتی و... شاخص‌های مؤثر است. افرادی مانند ابوالفضل قدیانی و بهزاد نبوی که نسبتاً مسن‌تر از بقیه دوستان بودند و در جریانات مختلفی مانند جبهة ملی حضور و تجربه داشتند. یا همراهی بهزاد نبوی با مصطفی شعائیان در کار تشکیلاتی جبهة دموکراتیک ملی تجربیاتی ایجاد کرده بود به همین دلیل در جلسات وقتی مباحث مطرح می‌شد، معمولاً آن فردی که زودتر بحث را مدیریت می‌کند، می‌تواند محور توجه دیگران باشد. 

برای نمونه بعد از مجروحیتم یک موقعیتی داشتم که در جلسات تاریخ معاصر بهزاد نبوی و شورای سیاسی سازمان شرکت می‌کردم و از مباحث، تحلیل‌ها و اختلاف نظر‌ها بیشتر مطلع می‌شدم. از همان سال ۵۹ متوجه شدم که این دست برتر در بحث‌ها را بچه‌هایی که در زندان با هم داشتند در اختیار می‌گرفتند. در بین نیروها، افراد قوی و صاحب تحلیل مانند آقایان ذوالقدر، نجات، فدایی و... بودند که می‌توانستند در بحث‌ها خدشه کنند، اما عمده‌ترین مانع این بود که وقتی می‌دیدند رأی اکثریت با آنهاست برای ایجاد وحدت سکوت می‌کردند. تنها کسی که مقابل آن‌ها می‌ایستاد نمایندة، ولی فقیه بود. چون ایشان در قالب رأی اکثریت و اقلیت تقسیم‌بندی نمی‌شد. ایشان از ناحیة امام خمینی اذن داشت که بحث را جمع کنند و جلوی انحرافات را بگیرد و نگذارد خط اصلی سازمان از خط انقلاب جدا بشود. به همین دلیل این‌ها دیدند که اکثریت همراهی که در سازمان دارند و بحث سانترالیزم دموکراتیک که مطرح می‌کردند، (یک مرکزیتی که با رأی اکثریت اداره می‌شدند) نتوانست اثر کند و نتوانستند نمایندة، ولی فقیه را از میدان به درکنند، پیشنهاداتی می‌دادند که اگر جلسات شورای مشورتی یا شورای مرکزی با آیت‌الله راستی کاشانی دارند، نوار‌های این جلسات نباید بین دیگر اعضای سازمان پخش شود. پیشنهاد لایه‌بندی در تحفظ اطلاعات دادند که البته آیت‌الله راستی کاشانی فرمودند که از نظر من شنیدن این مباحث هیچ اشکالی برای دوستان ندارد. حتی مباحث نهج‌البلاغه، درس‌های اخلاقی در پایان آن پرسش آیت‌الله راستی که و پاسخ‌ها عموماً سیاسی بود، آیت الله راستی گفتند همه می‌توانند این نوار‌ها استفاده کنند. با توزیع این نوار‌ها نظریات و دیدگاه‌های زاویه‌دار برخی افراد در شورای مرکزی برای دیگر اعضا آشکار شد.

نوع نگاه این آقایان به انقلاب اسلامی چگونه بود؟ 

در کتاب خاطراتم تا آنجایی که ظرفیت داشت مطالبی را در این زمینه به نگارش درآورده‌ام. یک بار فرزند شهید بروجردی گفت می‌خواهد خاطرات پدرش را به روایت و سلیقه افراد مختلف بشنود. به او گفتم: الان جریان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که تشکیل شده و دوستانی که با آقای بهزاد نبوی همراه شدند، دیدگاه‌شان نسبت به انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی ۴۴ سال را پشت سر گذاشته و فراز و فرود‌ها را طی کرده است. ابعاد مختلف نظریه‌پردازی امام خمینی و مقام معظم رهبری مشخص است. جمع‌بندی این‌ها راجع به ولایت فقیه چیست؟ قضایای نامة جام زهر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان را در مجلس ششم را کسی فراموش نکرده است. داوری‌شان راجع به مقام معظم رهبری در جایگاه ولایت فقیه چیست؟ مغز تحلیل‌شان، عبارات و کلماتی که در آن متن به کار برده شده شرم‌آور است. این در چه زمانی است؟ در آغاز بسته شدن نطفة سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ولایت فقیه وجود داشت. نمایندگان سازمان به امام گفتند از شما می‌خواهیم برای اینکه وقت شما را در تمامی مسائل نگیریم، یک نماینده به ما معرفی کنید. چون اساس سازمان این بود که اگر زمانی در واقع به دلایلی منهل شد، تمام اموالش در اختیار، ولی فقیه قرار بگیرد. از سوی دیگر هم امام به وضوح فرموده بودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشور شما آسیب نبیند. اما آقایان کارشان به کجا رسید؟ به اینجا که نامة جام زهر به مقام معظم رهبری می‌نویسند. مجلس ششم را عاملی قرار می‌دهند برای اینکه انتخابات برگزار نشود. همین امروز حرف‌هایی را این جماعت می‌زنند، اگر بگویم که آن زمان در لایه‌های پنهانی هم همین حرف‌ها را می‌گفتند، برای اثباتش باید صوت و متن باشد. خب واضح‌ترین نظریه این است که الان این کد‌ها را خودشان اعلام می‌کنند. نظرشان رو راجع به مباحثی که آقای تاج‌زاده مطرح می‌کند، راجع به شورای نگهبان و موجی که در کشور راه انداختند، مباحثی که حجاریان، تاجیک و علوی‌تبار راه انداختند چیست؟ مگر ۶ شرطی که حجاریان برای انتخابات مجلس در اسفند ۱۴۰۲ مطرح کرد را نشنیدید. این‌ها یعنی چه؟ همین مسائل در هامن روز‌ها هم کم و بیش وجود داشت. متوجه شدن افکار این افراد را باید از همین نقطة امروز، نظریات امروز و تحلیل محتوایی که در رسانه‌هایشان انجام می‌دهند را در کفه تراوز و نظریات آیت‌الله راستی در آن زمان را در دیگر کفه قرار داد. کدام با اندیشة انقلاب و امام سازگارتر بود؟ دقیقاً می‌توانیم به یک تحلیل روشن و دقیق برسیم. 

شما معتقدید که این آقایان از ابتدا همین تفکرات را داشتند، اما زیاد عیانش نمی‌کردند؟

اینکه آیا واقعاً نیت و انگیزه‌شان از ابتدا این بود و در این مسیر می‌رفتند یا در حین حرکت دچار یکسری اعوجاج‌ها شدند اطلاعی ندارم و نیت‌خوانی نمی‌شود کرد، اما آنچه به نظر می‌رسد، در جریان عمل برخی از افراد خوش‌فکر و اندیشه‌ورز در جامعه‌شناسی از این‌ها تبری جسته‌اند و با این طیف افراد ارتباطی ندارند.

اینکه برخی افراد اظهار می‌کنند که از صندوق رأی نمی‌توانیم خودمان را نجات بدهیم و پیشنهاد نوعی اردوکشی خیابانی را می‌دهد خب مشخصا می‌توان عنوان کرد که این آقایان به عنوان ایجاد اغتشاشات هستند، این دیگر احتیاج به اخبار خاص و پشت پرده ندارد کاملا از تحلیل‌های آشکار مشخص است. برای اینکه دچار برخی پیش قضاوت‌ها نشویم و نیت‌خوانی نکنیم، می‌توانیم به همین امور مراجعه کنیم.

آیه‌ای را آیت‌الله راستی بار‌ها در جمع شورای مشورتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و در جمع دوستان قرائت می‌کردند: «کلٌ یعمل علی شاکلته» و تفسیر می‌کردند. می‌گفتند با افرادی که نشست و برخواست می‌کنید و مأنوس می‌شوید، آن‌ها به نوعی شاکلة و شخصیت شما را شکل می‌دهند. شخصیت افراد یک امر واحد و بسته نیست و در حال تغییر است. برای مثال آقای سروش در حال حاضر با دین خدا و پیامبر به جنگ وارد شده و شبه در همه چیز وارد می‌کند، ما نمی‌توانیم آن سروش اوایل انقلاب که در دبیرستان علوی حضور داشته را با سروش امروز قضاوت کنیم، اما اینکه به تدریج به جایی کشیده شد که اصلاً منکر و معروفی برای او مطرح نیست. آیا موقع که سروش دبیرستان علوی می‌رفت و مورد توجه بود و کتاب‌هایی که می‌نوشت شهید مطهری از او تقدیر می‌کرد، از همان روز‌ها این اعوجاج‌های امروز را داشت؟ یا چند وقت پیش آقای اکبری که به عنوان جاسوس اعدام شد، سوابق کاری او در سپاه را بروید، ببینید. چطور می‌شود یک انسانی از آن مرتبه به اینجا می‌رسد؟ باید به خدا پناه ببریم و «انی تارکم فیکم الثقلین کتاب‌الله و عترتی» را جدی بگیریم. 

از شهید بروجردی نام بردید، دلیل اصلی اینکه ایشان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت نداشت چیست؟ 

شهید بروجردی مسئول یکی از هفت گروه تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. مسئولیت ایشان در امور نظامی- امنیتی و هم در امور عقیدتی بود. در واقع جلوگیری از نفوذ در سازمان وظیفه شهید بروجردی بود. بخش نظامی سازمان در کردستان فعالیت بیشتری داشت، چون آنجا در معرض تجزیه قرار گرفته بود. ما عهد کرده بودیم که انقلاب اسلامی هر جا نیازمند به نیرو بود، ما آنجا حاضر شویم. حضور آقای بروجردی در کرستان هم اختیار خودشان و هم نظر جمع بود و هم البته ضرورت انقلاب بود. مثلا ما خودمان با تعدادی از دوستان به افغانستان رفتیم و بین گروه‌های مبارز افغانی تعداد سلاح توزیع کردیم. 

آیا در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، برخی افراد محیط امنیتی درست کرده بودند؟ 

این امر هم وجود داشت و هم وجود نداشت. دوستانی که اهل رعایت بودند، این گونه رفتار نمی‌کردند، اما برادرانی که اهل رعایت نبودند، برای خودشان کلاس می‌گذاشتند و ضوابطی تعیین می‌کردند. این‌ها همان افرادی بودند که می‌گفتند نباید نوار‌های سخنرانی آیت‌الله راستی توزیع بشود. از طرف دیگر، چون در سازمان اکثریت بودند، می‌گفتند رأی ما این است که فلان کار انجام نشود، اما نمایندة، ولی فقیه می‌گفت باید انجام بشود. همان دوستانی که معتقد بودند باید مزاحمت‌های لایه‌بندی‌های تشکیلات را شکست، این‌ها اقدام به ایجاد کار‌های امنیتی می‌کردند.

بعد از مدتی افرادی که با آیت الله راستی کاشانی به نماینده امام در سازمان دچار مشکل می‌شوند، شروع به ملاقات با شخصیت‌های تاثیرگذار انقلاب می‌کنند دلیل اصلی این کار چه بود؟

در بیان کوتاه «الغریق یتشبث بکل حشیش»، کسی که می‌بیند آرزو و عقیده‌اش، نتوانسته حاکم بشود و در غربالگری اندیشة امام نتوانسته به جایی برسد، تلاش می‌کند با هر امکانی که وجود دارد، قدرت، هیبت و هیمنة خودش را به کار می‌گیرد تا نظرات خودش را حاکم و تثبیت کند. این کسانی که به دنبال اندیشة سوروس رفتند تا انقلاب‌های مخملی و رنگین را در جامعه حاکم کند، در مقابل نمایندة، ولی فقیه قرار گرفتند. چرا این کار را می‌کنند؟ «الغریق یتشبث بکل حشیش» این ماجرا را ما در تبیین تاریخی داریم. زمان پیامبر اسلام آن کسانی که حقیقت ماجرای غدیر را می‌دانستند، چرا بعد‌ها آن را انکار و سکوت کردند؟ شما که در ماجرا بودید، شما که شنیدید، شما که صحنه را ملاحظه کردید، شما چرا انکار می‌کنید؟ این یک آفتی در وجود بشر است. وقتی شیطان جای خدا در وجود انسان می‌نشیند، این شیطان است که انسان‌ها، جریانات و احزاب را مدیریت و هدایت می‌کند. وگرنه مگر می‌شود کسی نفهمد که آن نخست‌وزیری که فرمان به اردوکشی خیابان‌ها می‌دهد به دنبال چیست؟ پس چرا این کار را می‌کند؟ چرا در مقابل کسانی که مسجد آتش می‌زنند، چرا در مقابل کسانی که شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه می‌دهند سکوت می‌کنند؟ چون برای رسیدن به آرزویش هر کاری که از دستش بربیاد انجام می‌دهد حتی اگر شیطان به او دستور بدهد.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: مجتبی شاکری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رژیم شاه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آیت الله راستی کاشانی کار تشکیلاتی مقام معظم رهبری پیروزی انقلاب شهید بروجردی همین دلیل ابعاد مختلف شهید مطهری برخی افراد بهزاد نبوی امام خمینی ولایت فقیه فعال بودند امت واحده هفت گروه ولی فقیه گروه ها نیرو ها نوار ها کار ها بحث ها روز ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۸۷۱۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ الناز رحمت نژاد: ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و به‌عنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم به خاطر همسایگی با روسیه تأثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوه‌های تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عین‌حال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.

مارکسیم با هر حرکت سیاسی و مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساساً دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان می‌خواستند دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

یکی از موفقیت‌های چشمگیری که استاد مرتضی مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیم داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را می‌دید و با آنها برخورد می‌کرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه می‌کرد. او کاملاً با توطئه و دسیسه‌های کمونیست‌ها آشنا بود و می‌دانست که مارکسیت‌ها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی می‌دهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه می‌شوند.

همزمان با سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری در فرصتی که دست داد به مرور زندگی و فعالیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و تالیفات این شهید پرداختیم که مشروح آن در ادامه این گزارش می‌آید؛

معرفی اولیه

مرتضی مطهری، مشهور به استاد مطهری، شهید مطهری، متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و یکی از دانشمندان اسلام‌شناس در قرن چهاردهم بود. وی فرزند حاج شیخ محمدحسین مطهری و همسرش سکینه، در ۱۳ بهمن سال ۱۲۹۸ شمسی مطابق با ۱۲ جمادی الاولی ۱۳۳۸ قمری در فریمان به دنیا آمد. پدر استاد، مرحوم حاج شیخ محمدحسین مطهری مردی با تقوا و از شخصیت‌های مورد احترام بود و او را می‌توان اولین معلم در تکوین شخصیت روحی و معنوی استاد دانست.

او شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی بوده که توانست در تمامی رشته‌های معارف اسلامی، صاحب‌نظری ژرف‌اندیش و محققی دقیق و در پاره‌ای از حوزه‌ها همچون فلسفه، فقه و اصول فقه در قله اجتهاد قرار بگیرد. ایشان از اساتید فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود و آثار بسیاری هم در موضوعات مختلف نوشته است.

استاد علاوه بر فعالیت‌های علمی، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران در سیاست نقش بسزایی داشت؛ او از افراد تاثیرگذار و از رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران بود. از جمله فعالیت‌های استاد، مبارزه با جریان فکری مارکسیسم، تاسیس حسینیه ارشاد، عضو هیات موتلفه اسلامی و ریاست شورای انقلاب تا روز شهادت را می‌توان نام برد. سالروز شهادت شهید مطهری در ایران به عنوان روز معلم نام‌گذاری شده و این روز با بزرگداشت مقام معلم همراه است.

ورود به حوزه علمیه مشهد و قم

مرتضی مطهری در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. رفته رفته افکاری بلند و سوال‌هایی سرنوشت‌ساز برایش آشکار شد؛ جهان، آفریده کیست؟ خدا، چگونه صفاتی دارد؟ انسان، برای چه آفریده شده است؟ این پرسش‌ها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو می‌کرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی مدرس فلسفه الهی حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال ۱۳۵۵ قمری درگذشت.

او سال ۱۳۱۶ در زمان حکومت رضاخان راهی حوزه علمیه قم شد. مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقه‌ای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفت‌زده کرد. امام خمینی درس اخلاق تشکیل داد و به انسان‌سازی پرداخت. مطهری به زیارت آن استاد آمد و از او سیراب شد. این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس «یافتن» و «رسیدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن». مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهم‌ترین کارهایش و بلکه عالی‌ترین و مهم‌ترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحر بود.

اساتید

مطهری نزد آیت‌الله صدوقی، کتاب «مطول» را یاد گرفت و در محضر آیت‌الله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. او هم‌چنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمری، سید محمد محقق یزدی معروف به داماد انگجی و میرزا مهدی آشتیانی در علوم گوناگون بهره‌مند شد.

دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه زندگی می‌کرد، با آن تنفس می‌کرد و روحش با این کتاب همدم و جمله‌های گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهم‌تر آن‌که به هر آن‌چه می‌دانست عمل می‌کرد.

مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. او بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتالهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموخت. وی بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد و از بحث‌های مجتهدپرور او بهره‌مند شد. مطهری پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیت‌الله بروجردی تقلید می‌کرد. ایشان، درس اصول فقه را از مباحث عقلیه به‌طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت و راز و رمز اجتهاد را از ایشان آموخت.

در سال ۱۳۲۹ استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد و مبحث الهیات از کتاب شفا تالیف ابوعلی سینا را از آن حکیم بزرگ یادگرفت. علامه طباطبایی، درس دیگری غیر از الهیات شفا در فلسفه شروع کرده بود که در شب‌های پنج‌شنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیت‌الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی شرکت می‌کردند.

ثمره این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه به نام کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است. سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست. استاد مطهری، هم‌چنین در دوره تحصیل هم‌فکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی فداییان اسلام بود. این حزب سیاسی اسلامی که در سال ۱۳۲۴ از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.

تهران؛ تدریس در مدرسه مروی و دانشگاه تهران

مرتضی مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود در حوزه تدریس داشت. او کتاب‌های مطول در علم معانی، بیان و بدیع، شرح مطالع در علم منطق، کشف المرا در علم کلام و عقاید، رسائل و کفایه در علم اصول فقه، مکاسب در فقه، شرح منظومه و اسفار در فلسفه را تدریس کرد.

استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ با دختر آیت‌ الله روحانی (ره) ازدواج کرد و در همان سال در حالی که به تدریس مشهور بود به تهران هجرت کرد. علت این هجرت را برخی تنگدستی شمرده‌اند، اما سببش هرچه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.

مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسه‌ای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد. سخنرانی‌های روشنگر و مفید استاد، همزمان با تدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سوال‌های موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص در این راه موفق شد.

در سال ۱۳۳۳ استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول الهیات و معارف اسلامی آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادی‌گری و غربزدگی پرداخت. رفتار ایشان با دانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق می‌ورزید و مرید او بود. وی در آن دانشکده، دوره‌های لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی،منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی، فلسفه شرح منظومه، الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس می‌کرد.

استاد مطهری بنا به توصیه امام خمینی(ره) از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، هفته‌ای دو روز به قم می‌رفتند و در حوزه علمیه، دروس مهمی مانند شناخت، اصل غایت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، نجات و اسفار تدریس می‌کردند. استاد به حکم وظیفه شرعی از تهران به قم می‌رفتند تا تدریس کنند در حالی که در تهران، استادان با سابقه دانشگاه، با تقاضای بسیار در کلاس درس ایشان شرکت می‌کردند.

فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

استاد مطهری در زمینه‌های مختلفی فعالیت داشت. گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی،اجتماعی و خدمات فرهنگی استاد عبارتند از: نقطه ارتباطی جامعه با امام راحل در دوران تبعید امام، عضویت در جامعه روحانیت تهران و پیشبرد اهداف این نهاد روحانی در انقلاب، مسؤولیت شورای انقلاب پس از مهاجرت امام خمینی (ره) به پاریس، یار نزدیک امام پس از بازگشت امام از تبعید و مبارزه با مکاتب الحادی و مادی.

مبارزه با مارکسیم

ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و به‌عنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم بخاطر همسایگی با روسیه تاثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوه‌های تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عین‌حال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.

مارکسیم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساسا دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان می‌خواستند دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

یکی از موفقیت‌های چشمگیری که استاد مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیتی داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را می‌دید و با آنها برخورد می‌کرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه می‌کرد. او کاملا با توطئه و دسیسه‌های کمونیست‌ها آشنا بود و می‌دانست که مارکسیت‌ها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی می‌دهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه می‌شوند.

فعالیت علمی؛ نشریه مکتب تشیع تا تدوین داستان راستان

شهید مطهری بعد از حدود سی سال بهره‌گیری از قرآن و عترت، قدم در سنگر نویسندگی گذاشت و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان اسلام شد. این مرزبان، فقط به حل مشکلات و پاسخگویی به سؤال‌های موجود درباره مسائل اسلامی می‌اندیشید و هدف نوشته‌هایش همان بود.

او معتقد بود دین اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین به‌طور تدریجی در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، آموزش‌های غلطی است که به نام اسلام داده می‌شود. این دین مقدس بیش از هر چیز، از طرف برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می‌بیند.

در سال ۱۳۳۶ توسط جمعی از دانشمندان حوزه علمیه قم، نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد. استاد مطهری هم با این مجله، همکاری علمی و ارشادی داشت. مقالات استاد مطهری از جمله اصالت روح، قرآن و مسأله‌ای از حیات، توحید و تکامل و حق عقل در اجتهاد در نشریه مکتب تشیع منتشر شد.

سخنران جلسات انجمن اسلامی پزشکان

بعد از تاسیس انجمن اسلامی پزشکان استاد مطهری یکی از مهم‌ترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانی‌هایش، موضوعات حساس و سرنوشت‌سازی مانند توحید، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگی در نگاه اسلام، صلح امام حسن (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و مساله خلافت، مساله ولایت‌عهدی امام رضا (علیه السلام)، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمه را مورد بررسی قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار گذاشت.

تدوین داستان راستان

طرح تدوین داستان راستان از سوی یکی از موسسات علمی به آیت‌الله مطهری پیشنهاد شد. این کار چون از منظر استاد پسندیده و مفید بود، آن را انجام داد. او در زمانی شروع به داستان‌نویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیت‌ها و عالمان مهم مذهبی در کشور شمرده می‌شد. جلد اول داستان راستان در سال ۱۳۳۹ و جلد دوم در سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر و با توجه و استقبال کم‌نظیر مردم مواجه شد.

تاسیس حسینیه ارشاد

استاد مطهری سال‌ها بود که آرزوی تاسیس موسسه‌ای علمی فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجت الاسلام سید علی شاهچراغی، موسسه حسینیه ارشاد را تاسیس کرد. بعد از تاسیس حسینیه ارشاد، به کار این موسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامه‌ریزی پرداخت. او دانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت می‌کرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفق‌ترین سخنرانان آن بود.

تالیف علل گرایش به مادی گری

کتاب علل گرایش به مادی گری که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سال‌های ۴۸ و ۴۹ در دانشسرای عالی است در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تالیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی و از جمله مارکسیسم مشاهده می‌شد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و به‌طور رسمی این تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند. استاد در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی در گرایش به مادی گری پرداخته است و علل لغزش‌ها و انحراف‌ها را در این زمینه روشن می‌سازد.

تالیف مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی

آخرین اثر قلمی استاد مطهری، کتاب «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی» است این کتاب در سال‌های ۵۶ و ۵۷ به رشته تحریر در آمد. آن استاد عالی‌قدر انحرافات فراوانی در نشریات برخی گروه‌های به ظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان درباره جهان‌بینی اسلامی مشاهده می‌کرد. به همین دلیل و برای جلوگیری از التقاط، و از همه مهم‌تر برای روشن کردن نظر اسلام، این اثر را نوشت و در آن بسیاری از اشتباهات فکری روشنفکران را آشکار ساخت. در این کتاب، مواضع و جهان‌بینی بعضی از گروهک‌ها مانند منافقین مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

تدوین ماتریالیسم در ایران

کتاب «علل گرایش به مادی گری» که در سال ۱۳۵۰ منتشر شده بود مورد استقبال مردم قرار گرفت، به‌طوری که در سال ۱۳۵۷ به چاپ هشتم رسید و استاد مقدمه‌ای تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» به آن اضافه کرد. استاد مطهری در این مقدمه به افشا و نقد شیوه‌های جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران می‌پردازد و این بحث را در دو بخش تحریف شخصیت‌ها و تحریف آیات قرآن ارایه می کند.

در این مقدمه سودمند بود که آراء برخی از گروهک‌ها، از جمله گروهک فرقان مورد نقد و بررسی قرار گرفت و پوچی و سستی آن آشکار شد. بعد از انتشار این مقدمه، گروهک فرقان اطلاعیه‌ای منتشر کرد. در این اطلاعیه آمده است: « هر کس که در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را می‌دهیم.» استاد مطهری در پاسخ به این اطلاعیه گفت:« اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد، و من در این راه کوچک‌ترین تردیدی ندارم.»

فهرست آثار استاد مرتضی مطهری

استاد مطهری، آثار بسیاری نوشته اند که نام این آثار را می خوانیم؛

آثار منتشر شده استاد بیش از ۵۰ کتاب است که برخی از مهم‌ترین آن عبارتند از:

مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی؛

آشنایی با قرآن؛

اسلام و مقتضیات زمان؛

انسان کامل؛

پیرامون انقلاب اسلامی؛

پیرامون جمهوری اسلامی؛

تعلیم و تربیت در اسلام؛

توحید؛

نبوت؛

معاد؛

حماسه حسینی؛

خدمات متقابل اسلام و ایران؛

عدل الهی؛

داستان راستان؛

سیری در نهج البلاغه؛

سیری در سیره نبوی؛

سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السلام)؛

شرح مبسوط منظومه؛

علل گرایش مادّیگری؛

فطرت؛

فلسفه اخلاق؛

فلسفه تاریخ؛

گفتارهای معنوی؛

مسأله حجاب؛

نظام حقوق زن در اسلام؛

قیام و انقلاب مهدی (عج)

برخی از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربی به قلم حجة‌الاسلام شیخ محمدتقی شریعتمداری)

آشنایی با قرآن (جلدهای ۵ تا ۱۵)؛ فلسفه تاریخ (جلدهای ۲ تا ۴)

مسأله بردگی در اسلام

پانزده گفتار

توکل و رضا

انسان‌شناسی
حاشیه بر تفسیر المیزان

حمله محمدرضا پهلوی و دستگیری استاد

یکی از عالمانی که در هدایت و راهنمایی مردم در قیام ۱۵ خرداد نقش اساسی و سازنده داشت، استاد مطهری بود. او در سخنرانی آتشین و انقلابی خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید.» بعد خطبه امام حسین (علیه‌السلام) ( ... مَن رأی سُلطاناً جائِراً ...) را مطرح کرد و به‌طور صریح و قاطع به محمدرضا پهلوی حمله کرد. به دنبال این سخنرانی حسینی بود که استاد مطهری دستگیر و زندانی شد. این حبس، حدود دو ماه به طول انجامید.

استاد مطهری یکی از اعضای شورای رهبری حزب سیاسی اسلامی و نظامی هیأت‌های مؤتلفه اسلامی بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندی در خصوص انسان و سرنوشت سخنرانی کرد. بعد از تبعید امام خمینی(ره)، مهم‌ترین عکس‌العمل اسلامی در برابر این ظلم بزرگ، ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت بود که به دست قهرمانان هیأت‌های مؤتلفه اسلامی انجام شد و ارشاد و تأیید استاد مطهری بود که این اقدام را به ثمر رساند.

آیت‌الله مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تثبیت حکومت اسلامی، فعالیت‌های بسیار ارزنده و سرنوشت‌سازی انجام داد. از آن جمله ایشان مهم‌ترین و مورد اعتمادترین مشاور امام راحل بود و نظرشان درباره معرفی افراد برای مسؤولیت‌های مختلف، پذیرفته می‌شد.

شهادت

بعضی از اعضای شورای انقلاب در شب یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ جلسه‌ای را درباره مسایل جاری مملکت در منزل دکتر سحابی تشکیل دادند که تا ساعت ۱۰:۰۵ شب ادامه داشت. استاد مطهری در پایان جلسه از منزل سحابی خارج شد تا به طرف اتومبیل دوستش برود. وقتی که به اول کوچه رسید شخصی از پشت سر ایشان را به نام صدا زد. وقتی استاد سرش را به پشت برگرداند توسط او ترور شد. این شخص، یکی از اعضا گروه منحرف فرقان به نام محمدعلی بصیری بود. پس از تیراندازی، استاد را به بیمارستان طرفه بردند، ولی معالجه اطبا و پزشکان اثر نداشت و سرانجام به شهادت رسید.

پیکر استاد در صبح روز پنج‌شنبه ۱۳ اردیبهشت در میان جمعیتی انبوه از دانشگاه تهران تشییع و به قم منتقل شده و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) نزدیک قبر آیات عظام حائری، صدر، خوانساری، دفن شد.

پیام امام راحل

«گرچه انقلاب اسلامی ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند به پیروزی رسید، لکن بر ملت و به حوزه‌های اسلامی و علمی خسارت‌های جبران‌ناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد. همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام‌شناس عظیم‌الشان آقا، حاج شیخ مرتضی مطهری (رحمة‌الله‌علیه). آنچه باید عرض کنم درباره او این است که او خدمت‌های ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسیار است که دست خیانتکار این درخت ثمر بخش را از حوزه‌های علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای اسلام و ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند.»

کد خبر 6088411 الناز رحمت نژاد

دیگر خبرها

  • شهید مطهری از معماران بنای فکری انقلاب اسلامی بود
  • شهید مطهری از معماران انقلاب اسلامی بود
  • مکتب شهید مطهری انقلاب را از انحراف مصون نگه داشت
  • انحراف مینی بوس در اتوبان پبامبر اعظم ۸ مصدوم برجای گذاشت
  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • شلیک به مغز انقلاب اسلامی
  • مراسم سوگواری امام صادق در باغ موزه دفاع مقدس برگزارمی شود
  • بیداری ملت های آزاده جهان به برکت انقلاب اسلامی است
  • ماجرای کسی که شهر بشاگرد را از گمنامی درآورد | تقدیر رهبر انقلاب از حاج عبدالله والی | تصاویر
  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟